احسان با لباس مرد عنکبوتی
بدون عنوان
پرسا در پارک شهربازی
کلاس ورزش
بلاخره تنبلی رو کنار گذاشتیم واحسان رو کلاس ژیمناستیک ثبت نامش کردیم. البته بابا بعداز کلی پرس وجو از فواید این رشته و اشنایی با صدمات اتفاقی ؛با توکل به خدا یاعلی گفتیم وفرستادیمش الان 2 جلسس که میره وخانواده های بچه ها هم پیششون میمونن که با حرکات اشنا شن که نمیدونم بگگم خوشبختانه یه .....احسان اصلا قبول نمیکنه من یا پدرش بمونیم توسالن؛میگه نیازی نیس من خودم بزرگم. مربیش خدارو شکر فعلا راضیه واز استقلالش که تنها میمونه خوشش میاد. ماشاااااااااااالات باشه مادر من
نویسنده :
مامان معصومه
19:41
پسرم میره پیش دبستانی
اقا احسان رو بردیم رای ثبت نام پیش و وقتی بر گشتیم داشتیم توجیه میکردیمش که چه جور جاییه وباید اونجا چی یاد بگیره و...... که یهو احسان گفت مامان کی میرم گفتمش 4ماه دیگه پسرم میره کلاس ,یه دفعه پریسا گفت مامان من ,من درس ما از طرز گفتنش موندیم با یه حالتی گفت که دل منو راضی کنه که بفرستمش ,احسان گرفت اینقدر ماچش کرد,اونم با لوس لوسی خودش رو تو بغل احسان ولو کرده بود.من و بابا هم گفتیم خداروشکر به همه بچه ها سلامتی بده امیییییییین ...
نویسنده :
مامان معصومه
19:34
خوش زبونه دخترم
احسان تو 11ماهگی جمله میگفت اما پریسا نه ودیگه داشتیم نگران میشدیم که جدیدا دخمرم دایره کلماتش خیلی وسیع شده تا احسان سروصدا میکنه میگش دادا ساکت؛بسته. منظورمون رو به نحو احسنت میگیره وجوابش کلمه است.چندروز پیش داشتم باباش رو با اسم صدا میزدم ؛که شنیدم گفتش علی مارو بگی از مدل گفتنش روده بر شدیم احسان یادش داده موقع خواب وبعداز غذا میگه شکرت. میگه داداش جیش یوس لالا (البته اینم از اموزشای داداششه) ...
نویسنده :
مامان معصومه
19:28