یه شب خووووب
امشب پریسا واحسان جان را بردیم پارک شهربازی پاداد وقتی بچه ها مشغول بازی بودن مامان با خاله منا هماهنگ کرد تا اونها هم اگربراشون مقدوره به پارک بیان تا بچه ها باهم شب خوبی رو بگذرونن ,که خاله منا قبول کرد واومدن احسان از دیدن ابولفضل حسابی خوشحال شد واسه خودشون سوار اکثر اسباب بازیا شدن وبابا علی هم با پریسا خانم بود وبخاطراینکه بهانه سوارشدن به وسایلی که احسان وابولفضل سوار میشدن رو نگیره ؛اون رو جداگانه به بازیهای مناسب سنش میبرد .
خلاصه شب خوبی برای بچه ها شد وباوجود گذشت چندماهی از اون شب احسان هنوز از اون شب یاد میکنه.
ما ارزومون اینه که تو واجی پریسا رو خوشحال وشاد ببینم
پسرم ,دخترم خنده مهمان همیشگی لبهای زیبایتان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی